آندیا آندیا ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

کودکیهای من

آن ده روز طلایی

ده روز اول تولد آنی خانوم خیلی دختر آرومی بود همش مثل فرشته کوچولوها خواب بود. تو خواب گاهی می خندید گاهی اخم می کرد بعضی وقتها هم مثل این عکس ژست می گرفت و می خوابید.     ...
6 فروردين 1392

چهار شنبه سوری

امروز چهار شنبه سوری بود یعنی شب آخرین سه شنبه سال که از زمان باستان مردم ایران آتش روشن می کردند و از روش می پریدن و با اینکار هم بدیها و مشکلاتشون رو فراموش می کردند و هم برای نوروز آماده می شدند. آتا و دوستاش هم  تو محوطه آپارتمان یه آتیش خوشگل روشن کرده بودن که هممون رفتیم و از روش پریدیم و خوندیم زردی من از تو سرخی تو از من، آنی هم تو بغل باباییش و هم تو بغل من از رو آتیش پرید. بعد هم رفتیم و شیربرنجی که مامان جون مثل هر سال این شب درست می کنه خوردیم.       ...
29 اسفند 1391

دومین ها

امروز دومین سالگرد ازدواج من و بابایی و تولد دو ماهگی آندیاست. خاله سیما و عمو پرویز، خاله آیلار و عمو امیر، خاله سحر و عمو دامون و دایی افشار مهمون ما بودن اما آنی خانم همش خواب بود. خیلی روز خوبی بود خیلی خوش گذشت.       ...
12 اسفند 1391
1